توهم جمعی و فروپاشی شناختی: تحلیلی بر ساختار توهمی جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی ایران، پس از ۴۶ سال حاکمیت، امروز بیش از هر زمان دیگری درگیر «خودفریبی نظام‌مند» است؛ ساختاری که در آن نه تنها رهبر و مقامات ارشد، بلکه بدنه سیاسی، امنیتی، و حتی بخشی از مردم نیز دچار «اختلال در واقعیت‌سنجی» شده‌اند.

نوید محمدزاده

7/1/20251 min read

در نظریه‌های کلاسیک علوم سیاسی، رژیم‌هایی که در مواجهه با بحران‌های ساختاری به انکار واقعیت رو می‌آورند، وارد مرحله‌ای می‌شوند که در روانشناسی از آن با عنوان «خودفریبی نظام‌مند» یاد می‌شود. این پدیده هنگامی رخ می‌دهد که اطلاعات واقعی دیگر نه در سیاست‌گذاری اثرگذار است و نه در ادراک تصمیم‌گیرندگان، و آنچه جایگزین واقعیت می‌شود، تصویری جعلی از جهان است که توسط خود حاکمیت ساخته و بازتولید می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران، پس از ۴۶ سال حاکمیت، امروز بیش از هر زمان دیگری درگیر «خودفریبی نظام‌مند» است؛ ساختاری که در آن نه تنها رهبر و مقامات ارشد، بلکه بدنه سیاسی، امنیتی، و حتی بخشی از مردم نیز دچار «اختلال در واقعیت‌سنجی» شده‌اند.

در ساختار جمهوری اسلامی، به‌ ویژه در اظهارات رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه، نشانه‌های توهم بارها دیده شده است. آنان مدعی‌اند بر تحولات منطقه‌ای، افکار عمومی، اقتصاد، و حتی مسیر تاریخ کنترل دارند. این در حالیست که داده‌های واقعی، از جمله ریزش پایگاه اجتماعی، اعتراضات سراسری، تضعیف نهادهای اقتصادی، و انزوای بی‌سابقه منطقه‌ای، حاکی از عکس این واقعیت است.

رژیم‌های ایدئولوژیک، در خاستگاه‌های توتالیتاریسم، تمایل دارند جهانی «ساختگی» ایجاد کنند که در آن زبان، تاریخ، و حتی مفاهیم پایه‌ای مانند حقیقت، بازتعریف می‌شوند. در جمهوری اسلامی نیز شاهد شکل‌گیری چنین فضای اطلاعاتی بسته‌ای هستیم که در آن نه‌تنها رسانه‌ها، بلکه آموزش، تبلیغات دینی، و نهادهای مذهبی همه در خدمت تولید یک واقعیت موازی قرار دارند.

این واقعیت ساختگی در یک دنیای موازی جایی‌ست که در آن شکست‌های اطلاعاتی به پیروزی‌های امنیتی تبدیل می‌شود، تحریم‌ها نشانه ترس دشمن تلقی می‌گردد، و نارضایتی مردمی، نتیجه توطئه بیگانگان توصیف می‌شود. این الگوی شناختِ بسته، حکومت را در برابر هر گونه اصلاح، شفافیت یا بازنگری مصون و در نتیجه، آن را ناتوان کرده است.

بر اساس تحلیل‌های تئوریک از فروپاشی رژیم‌ها، یکی از مراحل پایانی عمر یک نظام سیاسی، مرحله شکاف شناختی است. در این مرحله، فاصله بین ادراک حکومت از وضعیت موجود و واقعیت عینی به اندازه‌ای زیاد می‌شود که دیگر حتی نهادهای داخلی رژیم نیز قادر به اصلاح یا هدایت آن نیستند.

جمهوری اسلامی امروز دقیقاً در همین وضعیت قرار دارد. رهبران آن در شرایطی از پیروزی در جنگ سخن می‌گویند که سرداران ارشد کشته شده‌اند، مراکز اطلاعاتی نظام لو رفته، منابع طبیعی آسیب دیده‌اند، و هیچگونه دستاورد ملموسی حاصل نشده است. این ادراک کاذب از موفقیت، نه حاصل نادانی صرف، بلکه محصول یک فرایند درازمدت از سانسور، خودفریبی، انزوای ذهنی و توهم است.

جمهوری اسلامی طی دهه‌ها، با اتکا به ایدئولوژی دینی، گفتمان مظلوم- قهرمان و دشمن‌سازی مداوم، خود را در جایگاه برتر اخلاقی، تاریخی و الهی قرار داده است. این خودبرترپنداری، هرگونه انتقاد داخلی یا خارجی را تهدید تلقی کرده و اصلاح‌ناپذیری را به یک ویژگی ذاتی نظام تبدیل کرده است. نتیجه این وضعیت، قطع کامل رژیم از منابع واقعیت و تبدیل آن به یک نظام بسته و خودویرانگر است.

وقتی یک رژیم در سطوح بالا و پایین دچار چنین خیالپردازی سیاسی و فکری شود، آسیب‌پذیرترین قربانیان آن مردم هستند. مردم ایران طی چهار دهه اخیر، قربانیان این ساختار توهم‌زا بوده‌اند. بخشی از مردم با تکرار دروغ‌های رسمی، به بخشی از ماشین تبلیغاتی حکومت بدل شده‌اند؛ گروهی دیگر به انزوا، مهاجرت یا افسردگی اجتماعی کشیده شده‌اند؛ و بخشی نیز، با وجود آگاهی، در غیاب آلترناتیو ساختاری، دچار یأس و بی‌عملی شده‌اند.

جمهوری اسلامی ایران، در شرایط کنونی، بیش از آنکه با دشمنی خارجی درگیر باشد، درگیر توهمات درونی و روایت‌سازی‌های کاذب است.

هر رژیمی که در برابر واقعیات مقاومت کند، دیر یا زود با سقوط مواجه می‌شود. جمهوری اسلامی نه‌تنها واقعیت را نادیده گرفته، بلکه بطور سیستماتیک آن را جعل کرده و ساختاری معکوس بر مبنای آن ساخته است. امروز دیگر سخن از بحران مشروعیت یا ناکارآمدی نیست؛ سخن از یک نظام بیمار است که تا مرز فروپاشی پیش رفته، اما همچنان در توهم پیروزی دست و پا می‌زند.

این رژیم نه با حمله نظامی، بلکه با سقوط شناختی خود فرو خواهد پاشید؛ چون دیگر قادر به دیدن، شنیدن و درک واقعیت نیست.

نکته تراژیک ماجرا آنجاست که شاید تنها پس از فروپاشی کامل چنین رژیمی، کسانی که سال‌ها در خدمت بازتولید توهمات آن بودند، واقعیت را درک کنند– ولی برای بسیاری از آنها، دیگر بسیار دیر خواهد بود.

*نوید محمدزاده عضو انجمن ملی سلامت رازی